با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
امام حسين(ع) در آن هنگامه جنگ در کربلا چنین نماز خوفی خواندند، نمازي که اوج بندگي خدا و اخلاص را به نمايش گذاشت، اما وضعيت خاصي داشتند زیرا چندان از دشمن دور نبودند.
اما آن عدهای که میخواستند دفاع کنند نزدیک اباعبدالله ایستاده بودند و دشمن بیحیای بیشرم حتی در این لحظه هم آنها را راحت نگذاشت و در حالی که اباعبدالله مشغول نماز بود. دشمن شروع به تیراندازی کرد، دو نوع تیر اندازی: هم تیر زبان که یکی فریاد؛ حسین! نماز نخوان نماز تو فایدهای ندارد، تو بر پیشوای زمان خودت یزید یاغی هستی، نماز تو قبول نیست! و هم تیرهایی که از کمانهای معمولی شان پرتاب میکردند.
در اين شرايط یکی دو نفر از اصحاب اباعبدالله(ع) که خودشان را برای ایشان سپر قرار داده بودند، روی خاک افتادهاند، یکی از آنها سعید ابن عبد الله حنفی به حالی افتادند که وقتی نماز اباعبدالله تمام شد، دیگر نزدیک جان دادنش بود. آقا خودشان را به بالین او را رساندند. وقتی به بالین او رسیدند، او جمله عجیبی گفت: «یا اباعبدالله! اَوفیتُ؟» آیا من حق وفا را به جا آوردم؟ مثل این که هنوز هم فکر می کرد که حق حسین آن قدر بزرگ و بالاست که این مقدار فداکاری هم شاید کافی نباشد. این بود نماز حضرت ابا عبدالله(ع) در صحرای کربلا.
نماز معراج
اما نکته ويژه در نماز ظهر عاشوراي حضرت اباعبدالله الحسين(ع) اين بود که ايشان در این نماز تکبیر گفتند، ذکر گفتند، سبحان الله گفتند، بحول الله و قوته اقوم و اقعد گفتند، رکوع و سجود کردند و اين در حالي بود که درست دو سه ساعت بعد از این نماز برای ایشان نماز دیگری پیش آمد، رکوع دیگری پیش آمد، سجود دیگری پیش آمد، به شکل دیگر ذکر گفتند، اما رکوع ابا عبدالله آن وقتی بود که تیری به سینه مقدسشان وارد شد و حضرت مجبور شدند تیر را از پشت سر بیرون بیاورند.
سجود ایشان... سجده بر پیشانی... وقتی که از اسب بر زمین افتادند... طرف راست صورتشان را روی خاکهای گرم کربلا گذاشتند... ذکر ایشان ذکری دیگر بود... بسم الله... و بالله... و علی ملة رسول الله... و با اين نماز حضرت به عرش خدا عروج کردند.