یکی از سربازان وظیفه تحت امر دریادار شهید غلامرضا شیرانی فرمانده فقید منطقه دوم ولایت نیروی دریایی ارتش در وصف این شهید بزرگوار شعری سرود.
بندری ویرانه بود و یک دژ دلسوخته*مردمانی محترم فرسوده و دلباخته
امنیت حرفی در این وادی نداشت*هیچ کس نقشی در آبادی نداشت
گردو خاکی گنج را بدجور پنهان کرده بود*گنج مکران را به زیر خاک مدفون کرده بود
در هزاروسیصدوهشتادوهفت*خون تازه بر رگ این بندر ویرانه رفت
بخت با مکران و جاسک همراه بود*مشعل سازندگی، فرماندهی آگاه بود
دست هایش بندری را رو به سامان کرده بود*رنگ مویش را طلاش رو به پایان کرده بود
او لباس کار می پوشید و از زحمت هراسی بر نداشت*از برای مرد بودن مانعی در بر نداشت
هفت سال از انتخابش هم گذشت*روی خوش بر چهره بندر نشست
او هنوز از کار و زحمت خسته نیست*چون مدیران زمانه بر خودش دل بسته نیست
نیروی دریایی ایران به جانش بسته است*هر دری را روبه دشمن بسته است
نام او دریانشان شیرانی است*یک امیر فاخر ایرانی است
روی سردوشی او یکصد ستاره هم کم است*سرزمینم را مدیرانی به مانندش کم است